۶۳- خلوتیان ملکوت دل ودینم شدو دلبر به ملامت برخاست     گفت با مامنشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که درین بزم دمی خوش بنشست   که نه درآخر صحبت به ندامت برخاست شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد       پیش عشاق توشبهابه غرامت برخاست درچمن باد بهاری …

نهیب حادثه – اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد – غزل ۱۲۹ – ۱۳۰

مست باده ازل – در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است – غزل ۴۵

همای او ج سعادت – همای اوج سعادت به دام ما افتد – غزل ۱۱۴ – ۲۶۹

  ,برخاست ,– ,ملکوت ,خلوتیان ,ملامت ,به ملامت ,ملامت برخاست ,    ,خلوتیان ملکوت ,دلبر به

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دلنوشته مهندسی شهرسازی |I.R.U نمایندگی فروش محصولات چوبی ودکوراتیوnb فروشگاه صنایع چوبی چوبکار احمدرضا بارون زاده مجید قندی زاده (طلبه و دانش پژوه روان شناسی) قلم نگاشت ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد بلاگ دوره 36 علامه حلی 1 دانلود کتاب pdf